Saturday, October 15, 2005


معلق روي ريل گارد اتوبان زندگي ( اپيزود 1)
…داري گاز مي دي…مي ري سه…مي ري چهار …مي ري پنج…نه ديگه اين آخريشه…تخته داري مي ري…اين آخرشه…صداي پخش ماشينت هم آخرشه…گاز بده پسر تو داري مي رسي…هيشكي تو جاده نيست…هيشكي مزاحمت نيست…گاز بده پسر اين آخرشه …فقط گارد وسط جاده شده ضدحال…كاش نبود…كاش مي تونستي شاخ بشاخ ماشيناي لاين اونوري شي…حال مي داد…گاز بده پسر!!! اين آخرشه…سيستمت تركونده…ولوم بده …بلندش كن …تا ته …نبايد هيچ صدايي بشنوي جز صداي آهنگي كه دوست داري…بلندش كن پسر!!!…بتركون …
…گاز بده !!! دوسه تا ماشين پشت سرت هستن…دارن بهت مي رسن… گاز بده پسر!!!…اين لاين ، لاين خودته…يعني بايد مال خودت باشه…بايد بشه…ببين هيچ كس غير تو نيست…خودتي و خودت…نترس پسر!!!… ولي كاش اين گارد لعنتي نبود…يه لاين واست كمه…تو بايد لاين اونوري رو هم مال خود كني…اونايي كه از جلو ميان بايد بفهمن كه نمي شه با تو كل كل كرد…كاش اين گارده نبود……….
واي چه سرعتي…آتيش گرفتن موتور رو داري حس مي كني…
داري با سرعت بالا مي روني…خودشه…نترس ….
يكي پريد وسط جاده…داري گاز مي دي…ديديش؟؟؟ ترمز مي كني…ترمز…ترمز…پسر !!! زدي بهش…پرتش كردي اونور…كنترل ماشين از دستت در رفته…مي زني به گارد ( هموني كه كاش نبود) …مي مالي به گارد…نه…لعنتي سرعتش كم نميشه………….
…سرت رو از رو فرمون بلد مي كني…خودت و ماشينت رو معلق روي گارد مي بيني …آهان …يادت اومد… زدي به يكي…يه چيزي…پرت شد…به دورو برت نگاه مي كني…نمي بينيش… ولش كن…مهم نيست !!! صداي پخش ماشينت بلنده…يه چيكه خونم از دماغت نيومده!!!…….
بيا پايين…بقيه راه رو بايد پياده بري…چه اشكالي داره…تو بايد اين راه رو بري …بايد!!!……..
….از ماشينت دور مي شي(به پشت سرت نگاه نمي كني…ولي دور شدن رو از كم شدن صداي پخش ماشينت مي فهمي…راستي چه پخش سمجي داري!!!)
پياده…پياده …پياده…تقصير خودت بود…باور كن…
هنوز صداي پخش ماشينت مياد…لب جاده وايسادي…يه ماشين جلوي پات ترمز مي كنه…رانندش يه پيرمرده…سوار مي شي…مجبوري سوار شي…تو احتياج به كمك داري…خب…بيا…اينم كمك…

0 Comments:

Post a Comment

<< Home